کد مطلب:106671 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:155

نامه 048-به معاویه











[صفحه 208]

از جمله نامه های امام (ع) به معاویه وتغ: هلاكت، نابودی. او تغ فلان دینه بالاثم: فلانی دین خود را با انجام گناه تباه ساخت و از بین برد. در نسخه سید رضی (ره) یذیعان یعنی آشكار می سازند آمده است. غبطه: شادمانی، آرزوی حالتی مثل حالت دیگران. براستی ستمگر و دروغگویی آدمی را در دین و دنیایش تباه می سازد، و كاستی و بی مقداریش را نزد عیبجویش آشكار می كند، و تو خود می دانی آنچه كه از دست رفتنش مقدر شده باشد به دست نخواهی آورد، و مردمان و اقوامی كه كار ناروایی را اراده كردند و فرمان صریح آفریدگار را توجیه كردند خداوند ایشان را دروغگو شمرده است، پس بترس از آن روزی كه در آن روز، آن كه سرانجام كارش پسندیده است، خوشحال، و هر كه زمام اختیارش را به دست شیطان داده و با او در ستیز نبوده است پشیمان است. تو ما را به حكم قرآن دعوت كردی با این كه خود از اهل قرآن نیستی، و ما به تو پاسخ مثبت ندادیم، بلكه ما حكم قرآن را پذیرا شدیم. و السلام. این بخش از نامه ی امام (ع) به معاویه پس از حكمیت، و پس از آن است كه معاویه به حكم آن دو نفر حكم تمسك جسته است، و احتمال دارد نامه موقعی باشد كه امام (ع) حكمیت را پذیرفت. امام (ع)

این بخش از نامه را با تذكر درباره ی ستم، دروغ و دوری از آنها به دلیل پیامدی كه دارند یعنی نابودی دین و دنیای انسانی و نیز فاش ساختن كاستی و عیب او در نزد عیبجویش آغاز كرده است. اما در مورد دینش چون آن دو (ستم و دروغ) صفات رذیله ای هستند بر ضد عدالت و عفت، و مخالف با ایمان و دیانت. و اما در مورد دنیایش، چون بزرگترین هدفهای دنیایی برای خردمندان، نام نیك است و نام نیك تنها در سایه بروز مكارم اخلاقی به دست می آید نه رذایل اخلاقی. مقصود امام (ع) از چیزی كه فوت آن مقدر شده است، همان است كه معاویه آن را در جنگ با امام (ع) بهانه ای برای خود ساخته بود، یعنی خونخواهی عثمان كه به منزله ی صغرای قیاس مضمری است كه امام (ع) به آن استدلال بر ضرورت ترك زحمت و لزوم خودداری از مشقت را نموده است، و كبرای مقدر قیاس چنین است: هر كس چنان باشد چاره ای جز ترك خونخواهی ندارد. آنگاه معاویه را از حال كسانی كه در پی كار بیهوده ای برآمدند و امر خدا را در آن باره توجیه كردند، باخبر ساخته است. و آن اشاره به اصحاب جمل است كه طالب حكومت و سلطنت بودند، و امر خدا را تاویل كردند، یعنی در مورد حكومت خداوند و خلافت حقه توجیه كردند، و خروج و سركشی

خود را در برابر خلافت حقه، با خونخواهی عثمان و امثال آن از شبهه های بیهوده تاویل كردند. پس خداوند با پیروزی و یاری علی در برابر آنان و نقش برآب ساختن شبهه ی آنان، آنان را تكذیب كردند. و تكذیب كردن همان طوری كه در گفتار است همچنان در رفتار و عمل نیز میسر است. قطب راوندی- خدایش بیامرزد- می گوید: معنای سخن امام (ع) چنین است: گروهی طالب حكومت و فرمانروایی بر این امت بودند، پس به تاویل قرآن پرداختند، از قبیل تاویل این آیه اطیعوالله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منكم آنگاه كسانی از فرمانروایان را كه خود نصب كردند، فرمانروایانی شمردند كه از جانب خداوند حكومت می كنند، پس خداوند آنها را با عنوان ستمكاران و سركشان، دروغگو دانست، در حالی كه فرمانروایی كه از جانب خدا منصوب شده باشد، چنین نیست. سپس امام (ع)، معاویه را از روز قیامت ترسانده است با توجه دادن او بر این كه شادمانی در آن روز از آن كسانی است كه در نتیجه ی كار خوبشان، سعادت جاودانه را به دست آوردند و دیگران را به رشك افكندند. چنان كه آرزو كردند مقام و مرتبه ای مانند ایشان داشته باشند، و آن كه زمام اختیارش را به دست شیطان سپرد تا هرجا كه بخواهد بكشد و با او ستیزه ن

كرد، پشیمان گردید. عبارت: دادن زمام اختیار به شیطان كنایه از اطاعت نفس اماره است. و هدف از ترساندن آن است كه معاویه مانند افراد پیش از خود نباشد كه طالب حكومت، از طریق توجیه امر الهی بودند. سخن امام (ع): و قد دعوتنا تا آخر نامه، صورت سوال معاویه و پاسخ آن است و این كه وی (معاویه) از اهل قرآن نیست، زیرا شایستگی برای رهبری نداشته است، چنان كه در مواردی بیان این مطلب گذشت و این جهت را كه او شایستگی برای پاسخ گویی نداشته تا امام به او پاسخ دهد كه به حكمیت او راضی است، و هم این مطلب را كه تنها به حكم قرآن، او پاسخ مثبت داده (نه به تقاضای معاویه)، به اطلاع او رسانده است. توضیح مطلب در آیه مباركه كه خداوند در حق دو همسر فرموده، آمده است: و ان خفتم شقاق بینهما فابعثوا حكما من اهله و حكما من اهلها، امام (ع) آن را اصل قرار داده و حال امت را به طریق اولی در هنگام اختلاف و نزاع بدان مقایسه كرده است. ابن عباس- خدایش از او راضی باد- این برهان را بعینه برای خوارج، موقعی كه بر حكمیت اعتراض كردند، به كار برد، آنها گفتند: چگونه علی می تواند در دین خدا به مردم حكم كند؟ او جواب داد: این حكم، در حقیقت حكم علی نیست بلكه فرمانی از

جانب خدا در كتاب خداست، آنجا كه درباره ی دو همسر می گوید: و ان خفتم (اگر بیم داشتید) تا آخر آیه، آیا نظر شما این است كه خداوند درباره ی یك مرد و همسرش به لحاظ مصلحت آنها چنین دستوری بدهد، اما درباره ی یك امت نظر به مصلحت آنها چنان فرمانی ندهد؟ این بود كه بسیاری از آنان با سخن وی بازگشتند. توفیق از طرف خداست.


صفحه 208.